یادش به خیر...
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
با وجود سرمای شدید
ریز علی باز پیراهنش را می درید
کاش می شدیک روز کوچک می شدیم
لا اقل یک روز کودک می شدیم
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم دی ۱۳۹۰ ساعت 15:33 توسط یاس
|
اگر روزی فهمیدم که دوستم نداری گریه نمی کنم بلکه آرزو می کنم که روزی عاشق کسی بشی که دوستت نداشته باشد